ایلیا جونایلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

رویای کودکی

دردونه داره سه ساله میشه

پا به پای کودکی هایم بیا کفش هایت را به پا کن تا به تا قاه قاه خنده ات را ساز کن باز هم با خنده ات اعجاز کن پا بکوب و لج کن راضی نشو باکسی جز عشق همبازی نشو مادی از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم با پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما قصه های هر شب مادر بزرگ قصه های بز بز قندی و گرگ غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود هر کجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان وایییییییییییی خدا از دست این مامان که یه سر داره و هزار سودا ، نمی رسم مادری بیام مرتب برات بنویسم عشقم دلیلش هم یه عالمه روز مرگی مزخرفه و یه کارای شاید بشه گفت عبث البته ته دلم ا...
23 مرداد 1393
1